سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آیا می دانی کدام یک از مردم داناترند؟ گفت : خدا [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ـ خطاب به ابن مسعود ـ]
آخرین صبح - کریسمس مبارک
نویسنده مطالب زیر:مهرنوش شنبه 84/10/3 ساعت 12:34 عصر

این آخرین صبحی است که

در این شهر کثیف از خواب برمی خیزم

و دنبال خورشید می گردم

چون ساختمان ها آسمان را سرکرده اند.

این آخرین صبحی است که

در آب زنگار گرفته خود را می شویم

و سعی در اصلاح صورتی دارم

که حتی آنرا بجا نمی آورم.

پایین کوچه موشها در حال ورجه ورجه هستند.

می توانم بوی آشغالهای در حال گندیدن را استشمام کنم

و صدای گریه ی بچه ها را در آپارتمان طبقه ی پایین بشنوم.

این آخرین صبحی است که

باید به این صدا گوش دهم.

می خواهم به خانه بروم.

این آخرین صبحی است که

برای تنف هوای سنگین تقلا می کنم.

با شلوغی می جنگم از ترافیک دوری می کنم

و دنیا را که به خاکستری می گراید می نگرم.

این آخرین صبحی است که

قهوه ام را در حال ایساده می نوشم

به غریبه هایی که فقط رویشان رابرمی گردانندوبه راهشان ادامه می دهند

لبخند می زنم و با آنها صحبت می کنم.

اینجا یک شهر سرد و بی روح است.

فکر می کنم هرگز با این مسایل کنار نخواهم آمد.

و از این که به تنهایی برای ایستادگی در برابر

همه ی این مسایل تلاش کرده ام سخت خسته ام.

این آخرین صبحی است که

باید با اینها بجنگم.

می خواهم به خانه بروم.

این آخرین صبحی است که

این لباس کار روغنی را می پوشم

ساعت می زنم

و هر کاری که به من گفته می شود انجام می دهم

تا با همه چیز کنار بیایم.

و در حالی که بعد از ظهر کشدار را پیش رو دارم

کنار رادیو دراز می کشم

و بوسه های دختری را که آواز می خواند تصور می کنم.

پایین داخل مترو جیغ می کشند

درست وقتیکه من اینجا دراز کشیده و وسط رویاهایم هستم

به سقف نگاه می کنم

متحیرم که رویاها اشتباهی کجا رفتند.

این آخرین صبحی است که

باید به این چیزها فکر کنم.

می خواهم به خانه بروم.

.......شل سیلور استاین.....

 

 


نظرات شما ()

موضوعات یادداشت
وبلاگ من

: موضوعات


: جستجو

با سرعتی بی نظیر
متنیاداشت و پیام را بکاوید!


بازدیدکنندگان
12958

بازدید امروز
16

لینک به من
آخرین صبح - کریسمس مبارک

حضور و غیاب

لوگوی دوستان

دوستان

اشتراک
 

آرشیو

طراح قالب